هوخت ، هومت و هورشت
سلام. رویایم میگذرد با وجودت آنقدر دلتنگ میشوم که میخواهم رگ هایم را بزنم تا تپش قلبم از حرکت بیفتد اما چگونه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کاش میدانستی قلبم به نام توست و رگم های با نام تو خون را جریان می دهند و نفسم تو هستی اما چه زود دیر میشود که بفهمی عشقم به تو تا چه حد بی مرز و اندازه بود. نظرات شما عزیزان: جمعه 24 خرداد 1392برچسب:, :: 1:5 :: نويسنده : 3g
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |